عدهای بصورت آگاهانه تظاهرات مذهبیشان با باطنشان در تضاد است. علت این تظاهرات، امتیازاتی است که میخواهند در جامعهٔ دینی کسب کنند. با استناد بقرآن:
«يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ» (سورهٔ فتح، آیهٔ ۱۱)
«با زبانهایشان چیزی میگویند که در دلهایشان نیست»
این عمل ریاکارانه را بجهت اغراض دنیوی پوچ انجام میدهند؛ تا برای خود جایگاهی دنیوی کسب کنند. غافل از اینکه به گفتهٔ قرآن:
«إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ» (سورهٔ حجرات، آیهٔ ۱۳)
«گرامیترین و باارزشترین شما نزد خدا، باتقواترین شماست»
ملاک ارزش انسانی «تقوا» است.
اینها نهتنها بخود آسیب میزنند، بلکه کاری میکنند که دین توسط مکاتب ضد دین کوچک شمرده شود و مورد تمسخر آنان واقع گردد. متاسفانه گاها در جامعهٔ خود میبینیم و میشنویم که فردی مثلا مسلمان با گفتارها و رفتارهای نامناسب و ریاکارانه، دین خود را به سخره گرفته است. که این مورد بسیار دردناک است. مثلا فلان فرد مسلمان فلان دزدی را انجام داده. این اشتباه فرد است نه دین. افتراق این دو از هم کار سختی نیست، اما بعضیها خود نمیخواهند این را بپذیرند. مراقب باشیم که رفتارمان آسیبزا نباشد. چه خوش گفت حافظ:
حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی
دام تزویر مکن چون دگران قرآن را
عدهای دیگر نیز با بیان حرفهایی تلقینشده، به دنبال جذب مخاطب هستند تا برای خود ارزشی کسب کنند. حرفهایی که در ظاهر، جذاب بهنظر میرسند. مشکلی که متاسفانه گریبانگیر جامعهٔ امروزی شده است. ایراد این افراد این است که سخنشناس نیستند و هر چیزی را براحتی میپذیرند؛ و آن حرفها و عقاید غلط، خط مشی آنان میشود. بسیاری از این عقاید از طریق دهکدهٔ جهانی (مخصوصا شبکههای اجتماعی) به این افراد تزریق میشود. این افراد باید بدانند که:
نه هر که چهره برافروخت، دلبری داند
نه هر که آینه سازد، سکندری داند
یا در جایی دیگر حافظ میگوید:
چو بشنوی سخنِ اهلِ دل، مگو که خطاست
سخنشناس نهای جانِ من، خطا اینجاست
به تعبیر حافظ، خطای ما در سخنشناس نبودن ماست. شهید اهل قلم میگوید: «ما شهروندان مطیعی برای دهکده جهانی نیستیم». براستی که نباید مطیع آن شد و نباید هر چیزی را براحتی در دنیای مجازی پذیرفت.
خاموش بودن نیز اصلی است که باید در دنیای امروز بیشتر به آن توجه کنیم. چهقدر امام صادق (ع) زیبا میگوید: «عالم باشی یا جاهل، خاموشی را برگزین تا بردبار به شمار آیی؛ زیرا خاموشی نزد دانایان زینت و در نزد نادانان پوشش است». امام علی (ع) نیز میگوید: «مادام که سخن نگفتهای سخن در بند توست، اما وقتی سخنی گفتی تو در بند آن خواهی شد».
استاد سخن سعدی میگوید:
سخن تا نگویی، بر او دست هست
چو گفته شود، یابد او بر تو دست
مولانا نیز میگوید:
خامشی بحرست و گفتن همچو جو
بحر میجوید تو را، جو را مجو
بعضیها سکوتشان نطقی است، که حکایت از وادی بیدلان میکند.
حافظ این حال عجب با که توان گفت که ما
بلبلانیم که در موسم گل خاموشیم
بنابراین نه میتوان گفت کسی که مخاطب بسیار دارد، انسان دانا و باارزشیست و نه کسی که خاموش است، نادان و بیارزش است؛ بلکه معیار ارزش آدمی چیز دیگری است.
حواسمان باشد که افکار ما، گفتار ما، قلم ما و قدم ما، در یک سو باشد؛ و آن سو، سوئی باشد که موجب کمال گردد.